داستانهای ایرانی و آموزنده علیمردان خان

ساخت وبلاگ

داستانهای ایرانی آموزنده علیمردان خان/اصل

 


در زمان قدیم یک شکارچی بود که هر روز به شکار می رفت و دست خالی بر میگشت . یکی از روزها این مرد شکارچی غازی شکار کرد و به خانه آورد و به زنش گفت : از تو می خوام که این غاز را درست و تر و تمیز بپزی تا دو نفری بدون اینکه کسی بفهمد آنرا بخوریم . خودت میدانی چقدر برای شکار این غاز زحمت کشیده ام . مبادا کسی از قضیه سردربیاورد . زن شکارچی هم که خیلی خوشحال شده بود قبول کرد وغاز را توی کماجدان گذاشت و رفت به مطبخ که آنرا بپزد . از قضا نزدیکیهای غروب بود که در خانه شان زده شد . وقتی زن شکارچی در را باز کرد دید ای داد و بیداد مهمان است که حتما شب را مزاحمشان میشود . مهمان آمد داخل و نشست . وقت شام خوردن که شد شکارچی به زنش گفت :« مبادا غاز را برای مهمان بیاوری برو دو تا پیاز و کمی پنیر بردار و بیار تا بخورد ، ماهم خودمان را میزنیم به سیری و چند لقمه ای زورکی میخوریم تا اشتهایمان کور نشود وبتوانیم نصف شب که مهمان خوابش برد غاز رابخوریم .

شامل 48 داستان ایرانی و خارجی
مرد شکارچی هرچه گفت زنش گوش کرد . ولی مهمان از قصه غاز خبردار شد و سعی کرد کم بخورد بلکه بتواند یک جوری برای غاز نقشه ای بکشد . بعد از شام هر سه نفرخوابیدند . شکارچی و زنش به خواب رفتند ولی مهمان به هوای غاز نگذاشت خوابش ببرد و بیدار ماند .
وقتی خروپف زن و شوهر به هوا رفت از جایش بلند شد و رفت پای خام نونی دو تا از آن نان های ترو تازه برداشت و یواش یواش رفت توی مطبخ و غاز را که توی کماجدان بود پیدا کرد . در کماجدان را برداشت وگفت : بی انصافها لامصبا چه میشد که سرپسین غاز میآوردید و باهم میخوردیم . راستی خدا را خوشتر نمیآمد که خودتان میخوردید و یک لقمه ای هم به من میدادید ؟ خیلی از این حرفها با خودش گفت و غاز راخورد و یک ذره هم برای آنها نگذاشت . یک کفش ساغری سلطون هم –که شکارچی برای زنش خریده بود – دم دراطاق بود . آنرا برداشت و به جای غاز توی کماجدان گذاشت و با شکم سیر سرجایش راحت گرفت خوابید .


شکارچی کمی که گذشت از خواب بیدار شد و زنش را هم بیدار کرد . گفت: بنده خدا وقت خوردن غاز حالا است . زنش گفت : مهمان را امتحان کنیم ببینیم خواب است یا بیدار؟ اگر خواب بود آن وقت میرویم و غاز را میخوریم . شوهرش قبول کرد دونفری شروع کردند به صحبت .

یکی می گفت من نادرشاه را یاد میدهم . یکی گفت من شاه عباس را یاد میدهم . شکارچی برای اینکه بفهمد مهمان خواب است یا بیدار خطاب به مهمان گفت : تو چه پادشاهی بیادت میآید ؟… مهمان آهی از ته دل کشید و گفت : ای … من هیچ پادشاهی یادم نمیآید ، هرکاری میکنم یادم میرود فقط زمانیکه ساغری سلطون جانشین غازی خان شد یاد میدهم دیگر هیچی یاد ندارم

 

ش م:155-76555

 

روش خرید: برای خرید داستانهای ایرانی آموزنده علیمردان خان/اصل، پس از کلیک روی دکمه زیر و تکمیل فرم سفارش، ابتدا محصول یا محصولات مورد نظرتان را درب منزل یا محل کار تحویل بگیرید، سپس وجه کالا و هزینه ارسال را به مامور پست بپردازید. جهت مشاهده فرم خرید، روی دکمه زیر کلیک کنید.

 

خرید داستانهای ایرانی آموزنده علیمردان خان/اصل

ایران مارکت...
ما را در سایت ایران مارکت دنبال می کنید

برچسب : داستان علیمردان خان, داستان آموزنده علیمردان خان, علیمردان خان, داستان ایرانی علیمردان خان, داستان زیبای علیمردان خان, کارتون علیمردان خان, کارتون زیبای علیمردان خان, کارتون به یاد ماندنی علیمردان خان, عکس کارتون علیمردان خان, دریافت کارتون علیمردان خان, سری کامل کارتون علیمردان خان, همه قسمتهای کارتون علیمردان خان, کارتون علیمردان خان اورجینال, خرید اورجینال کارتون علیمردان خان, خرید ارزان کارتون علیمردان خان, خرید پستی کارتون علیمردان خان, خرید همه قسمتهای کارتون علیمردان خان, کارتون علیمردان خان با کیفیت عالی, خرید اینترنتی کارتون علیمردان خان, خرید ارزان پستی کارتون علیمردان خان, خرید به صرفه کارتون علیمردان خان, کارتون علیمردان خان خرید پستی, کارتون علیمردان خان خرید ارزان, کارتون اورجینال علیمردان خان, کارتون علیمردان خان بصورت اورجینال, خرید کارتون اورجینال علیمردان خان, خرید پستی کارتون علیمردان خان اورجینال, خرید کارتون علیمردان خان با مجوز, , نویسنده : نویسنده سایت d90p بازدید : 474 تاريخ : سه شنبه 26 دی 1391 ساعت: 11:25